
این صدای عادل است: «کامیابی نیا، آخرین بخت پرسپولیس، بنگر، سانتر روی دروازه، موقعیت و گل، چه گلی، چه دقیقه ای...» جری بنگستون، نیمکتی که از جا کنده شد و سیاهپ...
ارتش سرخ دات كام : این صدای عادل است: «کامیابی نیا، آخرین بخت پرسپولیس، بنگر، سانتر روی دروازه، موقعیت و گل، چه گلی، چه دقیقه ای...» جری بنگستون، نیمکتی که از جا کنده شد و سیاهپوشان عزادار هادی که پرچم کاپیتان را بالا نگه داشتند.
زمین نخوردن، عادت جاویدان پرسپولیس است؛ نشانی سرشته از حماسه و افسانه، تیمی که در کشاکش روزگار هزار بار خم شد، اما نشکست، هزار بار زخم خورد، اما فرو نریخت. شبیه ترین به تاریخ پربلای ایران، نماد اصیل پارسه و پاسارگاد که در مسیر حفظ این نام، از آشنا و غریبه خنجر خورد، بیرون آمده از تاریخ یک ملت دلخون، استوار بر پایگاه اجتماعی اش در دل توده های مردم؛ آنان که نان نداشتند، اما برای این تیم جان می دادند.
باشکوه ترین «ما» برای جامعه ای که از «من» بودن آدم هایش در عذاب است. چتری دلربا، گشوده بر فراز عشاقی از هر کجا، با هر زبان و لهجه و جنس و مذهب. چشم و چراغ برادر بلوچ بی چشمم، دلخوشی پسربچه های واکسی و فال فروش...
این صدای مزدک است: «ضدحمله برای پرسپولیس، توپ به گادوین منشا رسید، منشا، منشا و توی دروازه، گل سوم، جای همه شما هموطنان خالی، یک بازگشت رویایی...» و تاریخ خوب می داند که این تیم همیشه بازگشته. ژن پرسپولیس، ژن استقامت و اعجاز است؛ پل زدن به نور، در اوج تاریکی. این تیم، تیم تا آخرین نفس است، تا آخرین نا و توان. تیم تغییر قهرمان در دقیقه نودوششم، تیم نه نفره نباختن، تیمی که با یک یار کمتر بزرگترین کامبک تاریخ را می زند، تیمی که بهار را پشت پنجره های بسته لمس کرد.
فینالیست های دو سال پیش را یادتان هست؟ آدام همتی امروز در سومقاییت آذربایجان آتش به عمرش می زند، ربیع خواه به آلومینیوم اراک پیوسته، علوان زاده سر از فجرسپاسی لیگ یکی درآورده و حمیدرضا طاهرخانی هم ناپدید شده؛ بدون خون جوشان پرسپولیس در رگ های چنین تیمی، چطور می شد به فینال آسیا رسید؟
روح این تیم انگار خاک را کیمیا می کند و حالا دوباره برگشته ایم سر خط؛ به جایی که یک دو جین ستاره جدا شدند، اما باز زخمی سرخ، سربلند میدان ها شد. قهرمانی آسیا، شراب پنجاه ساله میلیون ها هوادار است؛ جماعتی که با هم خندیده اند و با هم گریسته اند، هم خاک و هم خون و هم خاطره. جان جانان است یک جرعه از این جام، اما اگر نشد هم باکی نیست؛
سر سربازان سلحشورش به سلامت. این باغبان، پای همه زمستان های باغش ایستاده. اصل مستی از اسم پرسپولیس است، پاره تن، فرزند رشید وطن. امانت امشب قلب های سرخ، نزد پروردگار سخاوتمند. خدایا چشم از آن برندار...
شنبه, 29 آذر 1399 - 10:23 قبل از ظهر