
این فقط مهدی هاشمی نسب است که می تواند بعد از اعلام عجیب ترین پنالتی فصل به سود تیمش، همچنان جامه طلبکارها را بپوشد. بزن بهادر نیمکت فولاد گفته: «لقب خاص براز...
ارتش سرخ دات كام :
این فقط مهدی هاشمی نسب است که می تواند بعد از اعلام عجیب ترین پنالتی فصل به سود تیمش، همچنان جامه طلبکارها را بپوشد. بزن بهادر نیمکت فولاد گفته: «لقب خاص برازنده پرسپولیس است» و بعد سند آورده که: «زمان بازی در این تیم، هفته قبل از دربی خطا می کردم، اما داور اخطار نمی داد تا از بازی با استقلال محروم نشوم.»
عمده شهرت هاشمی نسب به خاطر گلزنی در دربی هاست و او حالا برای اینکه برنده یک دعوای زرگری مزخرف باشد، مشروعیت حضورش در آن مسابقات را زیر سوال می برد؛ پاک بودن نانی را که سر سفره می برده. بله؛ پرسپولیس تیم خاص بود، اما دوم مهر هفتادوهشت، بین دو دربی آخری که هاشمی نسب برای قرمزها گل زد، عمر مهنا داور عربستانی دو بازیکن این تیم را پیش از دقیقه سی اخراج کرد. کم حافظه بودن دروغگوها یک مثل مشهور است و نمک نشناس بودن آدم ها، یک رنج تاریخی.
از اینها که بگذریم کاش هاشمی نسب شجاعت داشت و خیلی سال پیش حرفش را می زد، نه این که دو دهه انتظار بکشد تا دعوا را بقیه راه بیندازند و خودش وسط شلوغی ها فقط یک لگد بزند. حالا، امروز، در این لحظه یک نفر باید مستقیم توی چشم هاشمی نسب نگاه کند و به او بگوید تو بازی را بیست سال پیش باختی؛ وقتی بی اعتنا به قلب هایی که شکست، اولین قرارداد نه رقمی تاریخ فوتبال ایران را بستی.
حالا هم دادستان محکمه ای شدی که فقط یک متهم دارد؛ خودت! سر اولین تمرین ات با استقلال در مرغوبکار پیش پایت گاو کشتند، اما ندانستی آنچه در سیل این خونابه ذبح می شود، گوهر گرانبهای «هویت» توست. مغضوب ابدی سرخ ها که هرگز مقرب آبی ها نشد. این سرنوشت تمام پیراهن فروش هاست؛ آنها که نفهمیدند «قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است.»
بیست سال زندگی در این برزخ، امروز از هاشمی نسب یک نقش دوم فیک ساخته؛ بازوی جنجال ساز متشنج ترین نیمکت لیگ، دادزن و هوارکش جواد نکونام. سیاهی لشکر کنفرانس های نیابتی جواد، مرد میانسال سبزه رویی است که امروز می توانست در شمار اسطوره های بی بدیل این فوتبال باشد، اما بیست سال پیش بر سر اعتبارش معامله کرد. حالا از او چیزی نمانده، جز مشتری دسته چندم میکروفن خبرنگاران؛ جایی که یک بار یقه فکری را بگیرد و بگوید: «من یکی سابقه ات را می دانم و گول کت وشلوارت را نمی خورم» و فردا با فحش دادن به پرسپولیس دنبال جلب توجه باشد. قصه هاشمی نسب رفت تا بازی پخش زنده بعدی که شاید با یک آدم مهم دیگر، یک دعوای دیگر راه بیندازد و دو روز دیگر تیتر شود. همین قدر تاسف برانگیز.
عمده شهرت هاشمی نسب به خاطر گلزنی در دربی هاست و او حالا برای اینکه برنده یک دعوای زرگری مزخرف باشد، مشروعیت حضورش در آن مسابقات را زیر سوال می برد؛ پاک بودن نانی را که سر سفره می برده. بله؛ پرسپولیس تیم خاص بود، اما دوم مهر هفتادوهشت، بین دو دربی آخری که هاشمی نسب برای قرمزها گل زد، عمر مهنا داور عربستانی دو بازیکن این تیم را پیش از دقیقه سی اخراج کرد. کم حافظه بودن دروغگوها یک مثل مشهور است و نمک نشناس بودن آدم ها، یک رنج تاریخی.
از اینها که بگذریم کاش هاشمی نسب شجاعت داشت و خیلی سال پیش حرفش را می زد، نه این که دو دهه انتظار بکشد تا دعوا را بقیه راه بیندازند و خودش وسط شلوغی ها فقط یک لگد بزند. حالا، امروز، در این لحظه یک نفر باید مستقیم توی چشم هاشمی نسب نگاه کند و به او بگوید تو بازی را بیست سال پیش باختی؛ وقتی بی اعتنا به قلب هایی که شکست، اولین قرارداد نه رقمی تاریخ فوتبال ایران را بستی.
حالا هم دادستان محکمه ای شدی که فقط یک متهم دارد؛ خودت! سر اولین تمرین ات با استقلال در مرغوبکار پیش پایت گاو کشتند، اما ندانستی آنچه در سیل این خونابه ذبح می شود، گوهر گرانبهای «هویت» توست. مغضوب ابدی سرخ ها که هرگز مقرب آبی ها نشد. این سرنوشت تمام پیراهن فروش هاست؛ آنها که نفهمیدند «قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است.»
بیست سال زندگی در این برزخ، امروز از هاشمی نسب یک نقش دوم فیک ساخته؛ بازوی جنجال ساز متشنج ترین نیمکت لیگ، دادزن و هوارکش جواد نکونام. سیاهی لشکر کنفرانس های نیابتی جواد، مرد میانسال سبزه رویی است که امروز می توانست در شمار اسطوره های بی بدیل این فوتبال باشد، اما بیست سال پیش بر سر اعتبارش معامله کرد. حالا از او چیزی نمانده، جز مشتری دسته چندم میکروفن خبرنگاران؛ جایی که یک بار یقه فکری را بگیرد و بگوید: «من یکی سابقه ات را می دانم و گول کت وشلوارت را نمی خورم» و فردا با فحش دادن به پرسپولیس دنبال جلب توجه باشد. قصه هاشمی نسب رفت تا بازی پخش زنده بعدی که شاید با یک آدم مهم دیگر، یک دعوای دیگر راه بیندازد و دو روز دیگر تیتر شود. همین قدر تاسف برانگیز.
چهارشنبه, 1 بهمن 1399 - 06:36 بعد از ظهر
پنجشنبه, 2 بهمن 1399 - 08:13 بعد از ظهر
مهدی هاشمی نسب
شنبه, 4 بهمن 1399 - 01:42 بعد از ظهر
این داستان گذشت تا اینکه همین آدم به خاطر پول رفت تو تیمی که هواداراش تمام اصالت و نسب خاندانش رو به فحش و فضیحت میکشیدن .
گذشت زمان معلوم کرد که هواداری رقیب در این مورد درست میگفتن .
خلایق هر چه لایق